مقتل امیرالمومنین(ع) - پاسخ 9
::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::
مقتل امیرالمومنین(ع) - پاسخ 9
www.rozex.rozblog.com
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

صفحه اصلی / مقتل امیرالمومنین(ع) ◄ پاسخ 9

پایگاه اینترنتی عاشورائیان ***مرکز آموزش تخصصی مداحی***
hasan آفلاین

ناظر انجمن

ارسال‌ها : 180
عضويت : 15 /3 /1393
تشکر شده : 5
پاسخ : 9 RE :
معجزه ای دیگر در موقع احضار منصور برای کشتن حضرت
روایت شده كه یکی از بارهایی که منصور تصمیم كشتن حضرت صادق(ع) را گرفت چند نفر از غیر عرب را كه زبان نمى‏فهمیدند و درك نداشتند آماده كرد و به آنها خلعت‏هاى فاخر و جایزه‏هاى گران داد و آنها صد نفر بودند. به مترجم گفت به آنها بگو من دشمنى دارم كه امشب پیشم خواهد آمد. وقتى وارد شد او را بكشید ...
مأمورین سلاح هاى خود را به دست گرفتند و آماده انجام مأموریت خود شدند. منصور از پى امام فرستاد كه تنها پیش او بیاید. آن گاه به مترجم گفت به آن ها بگوید كه‏ دشمن من همین شخص است او را پاره پاره كنید.
همین كه امام داخل شد آن ها صدائى شبیه سگ در آوردند و اسلحه خود را بر زمین انداختند دست هاى خود را به پشت سر نهادند و به سجده افتاده و صورت خود را به خاك می مالیدند.
منصور كه این جریان را دید از خودش ترسید. گفت آقا براى چه تشریف آورده‏اید. فرمود به دستور تو آمدم؛ من غسل خویش را نموده و كفن پوشیده‏ام. منصور گفت غیر ممكن است. پناه بخدا می برم از چنین تصمیمى! به سلامتى برگرد. امام علیه السّلام برگشت. آنها همین طور در سجده بودند. منصور به مترجم گفت: بپرس چرا دشمن پادشاه را نكشتید؟
گفتند او به ما دستور می دهد که سرپرست و آقاى خود را بکشیم؟! آقایی كه هر روز به كارهاى ما مانند پدرى كه مواظب فرزندان خویش است رسیدگى می كند. ما جز او آقائى نداریم.
منصور از گفتار آن ها ترسید و شبانه آنها را به محل خود باز گردانید.
سپس امام صادق علیه السّلام را به وسیله زهر شهید نمود.


متن عربی:
قَالَ‏ وَ رُوِیَ‏ أَنَ‏ الْمَنْصُورَ لَمَّا أَرَادَ قَتْلَ‏ أَبِی‏ عَبْدِ اللَّهِ‏- اسْتَدْعَى‏ قَوْماً مِنَ‏ الْأَعَاجِمِ‏ لَا یَفْهَمُونَ‏ وَ لَا یَعْقِلُونَ‏- فَخَلَعَ‏ عَلَیْهِمُ‏ الدِّیبَاجَ‏ وَ الْوَشْیَ‏ وَ حَمَلَ‏ إِلَیْهِمُ‏ الْأَمْوَالَ‏- ثُمَ‏ اسْتَدْعَاهُمْ‏ وَ كَانُوا مِائَةَ رَجُلٍ‏ وَ قَالَ‏ لِلتَّرْجُمَانِ‏- قُلْ‏ لَهُمْ‏ إِنَ‏ لِی‏ عَدُوّاً یَدْخُلُ‏ عَلَیَ‏ اللَّیْلَةَ فَاقْتُلُوهُ‏ إِذَا دَخَلَ‏- قَالَ‏ فَأَخَذُوا أَسْلِحَتَهُمْ‏ وَ وَقَفُوا مُتَمَثِّلِینَ‏ لِأَمْرِهِ‏- فَاسْتَدْعَى‏ جَعْفَراً- وَ أَمَرَهُ‏ أَنْ‏ یَدْخُلَ‏ وَحْدَهُ‏- ثُمَ‏ قَالَ‏ لِلتَّرْجُمَانِ‏ قُلْ‏ لَهُمْ‏ هَذَا عَدُوِّی‏ فَقَطَعُوهُ‏ فَلَمَّا دَخَلَ‏ ع‏ تَعَاوَوْا عُوَى‏ الْكَلْبِ‏ وَ رَمَوْا أَسْلِحَتَهُمْ‏- وَ كَتَّفُوا أَیْدِیَهُمْ‏ إِلَى‏ ظُهُورِهِمْ‏ وَ خَرُّوا لَهُ‏ سُجَّداً- وَ مَرَّغُوا وُجُوهَهُمْ‏ عَلَى‏ التُّرَابِ‏- فَلَمَّا رَأَى‏ الْمَنْصُورُ ذَلِكَ‏ خَافَ‏ عَلَى‏ نَفْسِهِ‏ وَ قَالَ‏ مَا جَاءَ بِكَ‏- قَالَ‏ أَنْتَ‏ وَ مَا جِئْتُكَ‏ إِلَّا مُغْتَسِلًا مُحَنِّطاً- فَقَالَ‏ الْمَنْصُورُ مَعَاذَ اللَّهِ‏ أَنْ‏ یَكُونَ‏ مَا تَزْعُمُ‏ ارْجِعْ‏ رَاشِداً- فَرَجَعَ‏ جَعْفَرٌ ع‏ وَ الْقَوْمُ‏ عَلَى‏ وُجُوهِهِمْ‏ سُجَّداً- فَقَالَ‏ لِلتَّرْجُمَانِ‏ قُلْ‏ لَهُمْ‏ لِمَ‏ لَا قَتَلْتُمْ‏ عَدُوَّ الْمَلِكِ‏- فَقَالُوا نَقْتُلُ‏ وَلِیَّنَا الَّذِی‏ یَلْقَانَا كُلَّ یَوْمٍ- وَ یُدَبِّرُ أَمْرَنَا كَمَا یُدَبِّرُ الرَّجُلُ وُلْدَهُ- وَ لَا نَعْرِفُ وَلِیّاً سِوَاهُ فَخَافَ الْمَنْصُورُ مِنْ قَوْلِهِمْ- وَ سَرَّحَهُمْ تَحْتَ اللَّیْلِ ثُمَّ قَتَلَهُ ع بِالسَّمِ‏.
منابع:
مشارق أنوار الیقین ص 111.
بحار الأنوار، المجلسی ج‏47،181


پنجشنبه 15 خرداد 1393 - 04:18
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش

تمامي حقوق محفوظ است . طراح قالبــــ : روزیکســــ