بانک اشعار امام حسن مجتبی (ع) - پاسخ 10
::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::
بانک اشعار امام حسن مجتبی (ع) - پاسخ 10
www.rozex.rozblog.com
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

صفحه اصلی / بانک اشعار امام حسن مجتبی (ع) ◄ پاسخ 10

پایگاه اینترنتی عاشورائیان ***مرکز آموزش تخصصی مداحی***
vahid آفلاین

کاربر فعال

ارسال‌ها : 73
عضويت : 6 /3 /1393
پاسخ : 10 RE :
همدم یار شدن دیده تر می خواهدپیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیستقدم اول این راه جگر می خواهد بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت:بشنود هرکه ز معشوق خبر می خواهد هرکه عاش شده خاکستر او بر باد استعاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد هنر آن نیست نسوزی به میان آتش پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاهفقط از گوشه چشم تو نظر می خواهد ظرف آلوده ما در خور سهبای تو نیستاین ترک خورده سبو رنگ دگر می خواهد زدن سکه سلطانی عالم، تنهایک سحر از سر کوی تو گذر می خواهد تا زمانی که خدایی خدا پا بر جاستپرچم حسن حسن در همه عالم بالاست در کرمخانه حق سفره به نام حسن استعرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است بی حرم شد که بدانند همه مادری استورنه در زاویه عرش مقام حسن است بس که آقاست به دنبال گدا می گرددناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است دست ما نیست اگر سینه زن اربابیماین مسلمانی ایران ز کلام حسن است هرکه خونش حسنی شد ز خودی حرف شنیدغربت از روز ازل باده جام حسن است حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسینهرحسینیه که بر پاست خیام حسن است او چهل سال بلا دید بماند اسلامصبر شیرازه اصلی قیام حسن است ما گدائیم ولی شاه کریمی داریمهرچه داریم ز تو یار قدیمی داریم تاخدا با همه حُسن خود املایت کردچون جلالیت خود آیت عظمایت کرد تا که در صورت تو عکس خودش را بکشدهمچونان روی نبی این همه زیبایت کرد تا که قرص قمر ماه علی کامل شدپرده برداشت ز رخسار و هویدایت کرد تا ثمر داد نهالی که خدا کاشته بودباهمه جلوه تو را شاخه طوبایت کرد ریخت آب و سر مشک از کف هر ساقی رفتبسکه مستانه و مبهوت تماشایت کرد تا که اثبات شود بر همگان ابتر کیستپسر ارشد صدیقه کبرایت کرد تاشوی بعد علی میر بنی هاشمیانصاحب صولت و شخصیت طاهایت کرد بسکه ذات احدی خاطر لعلت می خواستشیر نوش از جگر حضرت زهرایت کرد با توسرچشمه کوثر شده زهرا یاهوکوری عایشه مادر شده زهرا یاهو انقطاع تو زِ هر سوز و گدازت پیدافاطمی بودنت از عشوه و نازت پیدا سر سجاده تو گوشه ای از عرش خداستسیر عرفانی ات از حال نمازت پیدا هرکه آمد به در خانه تو آقا شدهرچه جود و کرم از سفره بازت پیدا گریه دار است چرا زمزمه قرآنتحزن زهراییت از صوت حجازت پیدا آتشی بر جگرت مانده که پنهان کردیولی آثارش ازین سوز و گدازت پیدا وارث پیر مناجاتی نخلستانیاین هم از ناله شبهای درازت پیدا محرم مادری و از سر گیسوی سپیددرد پنهانی و یک گوشه رازت پیدا کاش مهمان تو و چشم پر آبت باشمروضه خوان حرم وصحن خرابت باشم روح تطهیر کجا وسوسه ناس کجادلبری پاک کجا خدعه خناس کجا خون دلها وسط تشت به هم می گفتندجگری تشنه کجا سوده الماس کجا در چهل غمی که جگرت را سوزاندضرب دیوار کجا برگ گل یاس کجا خانه ای سوخته و دست ز کار افتادهورم دست کجا گردش دسداس کجا ای کفن پاره شده علقمه جایت خالیبوسه تیر کجا دیده عباس کجا داغ عباس چه آورد سر اهل حرمغارت خیمه کجا جوری اجناس کجا چون دل سوخته و جگرم می سوزدتن و تابوت تو را تیر به هم می دوزد قاسم نعمتی *********************

سه شنبه 06 خرداد 1393 - 23:10
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش

تمامي حقوق محفوظ است . طراح قالبــــ : روزیکســــ