بانک اشعار امام حسن مجتبی (ع) - پاسخ 12
::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::
بانک اشعار امام حسن مجتبی (ع) - پاسخ 12
www.rozex.rozblog.com
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

صفحه اصلی / بانک اشعار امام حسن مجتبی (ع) ◄ پاسخ 12

پایگاه اینترنتی عاشورائیان ***مرکز آموزش تخصصی مداحی***
vahid آفلاین

کاربر فعال

ارسال‌ها : 73
عضويت : 6 /3 /1393
پاسخ : 12 RE :
ای وسعت بهاری بی انتهای سبزمرد غریب شهر ولی آشنای سبزروح اجابت است به دست تو بسکه داشتباغ دعای هر شب تو ربنای سبزهر شب مدینه بوی خدا داشت تا سحراز عطر هر تلاوت تو با صدای سبزسرسبزی بهشت خدا چیست ؟ رشته ایاز بالهای آبیتان آن عبای سبزاز لطف اشکهای سحر غنچه داده استدر دامن قنوت شبم این دعای سبزکی می شود که سایه کند بر مزار تویک گنبد طلا ئی و گلدسته های سبزآن وقت تا قیام قیامت به لطفتانداریم در بقیع تو یک کربلای سبزیا می شود دلم گل و خشت حریم تویا می شود کبوتر تو ، یا کریم توتو سرو قامتی تو سراپا ملاحتیآقا تو حسن مطلقی و بی نهایتیخاک زمین که عطر حضور تو را گرفتاز یاد رفت قصة یوسف به راحتیایوب که پیمبر صبر و رضا شدهاز لطف توست دارد اگرحلم وطاقتیبی شک و شبهه دست توسل زده مسیحبر دامنت اگر شده صاحب کرامتییاد پیامبر به خدا زنده می شودوقتی که گرم ذکر و دعا و عبادتیحتماً برای خواهش دست نیازمنددست تو داشت پاسخ سبز اجابتیوقتی میان معرکه شمشیر می کشیتنها تویی که مرد نبرد و رشادتیبا تیغ ذوالفقار که در دستهای توستبر پا شده به عرصه ی میدان قیامتیبر دوش سید الشهدا بود رایتتعباس بود آینه دار شجا عتتخورشید آسمانی ماه خدا حسنهمسایه قدیمی دنیای ما حسنپرواز بالهای خیالی فهم ماکی می رسد به اوج مقام شما حسنروشن ترین تجسم آیات و سوره هایاسین و قدر و کوثری و هل أتی حسنصفین شاهد تو و شور و حماسه اتشیر دلیر بیشه شیر خدا حسنالله اکبر تو بلند است وقت رزمآیات فتح روز نبردی تو یا حسنصلح شکوهمند تو هرگز نداشتهچیزی کم از قیامت کرب و بلا حسنصلحت حماسه بود نه سازش که اینچنینشد سربلند پرچم اسلام راستیندر خانه تو غیر کرامت مقیم نیستاینجا به غیر دست تو دستی رحیم نیستتو سفره دار هر شب شهر مدینه ای جز تو کسی که لایق لفظ کریم نیستاز بسکه داشت دست شما روح عاطفهشد باورم که کودکی اینجا یتیم نیستجز سر زدن به خانة دلخستگان شهرکاری برای هر سحرت ای نسیم نیستاینجا که نیست گنبد و گلدسته ای بگوجایی برای پر زدن یا کریم نیست؟داغ ضریح و مرقد خاکیت ای غریب امروزی است غربت عهد قدیم نیستبا این همه غریبی و دلتنگی ات بگوجایی برای اینکه فدایت شویم نیست ؟گل داشت باغ شانة تو از سخاوتتآقا زبانزد همه می شد کرامتتاینگونه در تجلی خورشید وار توگم می شود ستارة دل در مدار توروشن شده است وسعت هفت آسمان عشقاز آفتاب روشن شمع مزار توبوی بهشت، عطر پر و بال جبرئیلمی آورد نسیم سحر از دیار تودلهای ما زمینی و ناقابلند پسیک آسمان درود الهی نثار توهر شب به یاد قبر تو پر می زند دلم تا خلوت سحرگه آئینه زار توتا که شبی بیائی و بالی بیاوریماندیم مات و غمزده چشم انتظار توبالی که آشنای تو باشد ابوتراب !یا وقف صحن خاکی و پر از غبار توبالی که سمت تربت تو وا کنیم و بعدباشیم تا همیشه فقط در کنار توبا عطر یاس تربت تو گریه می کنیمآنجا فقط به غربت تو گریه می کنیمچشمی که در مصیبتتان تر نمی شودشایستة شفاعت حیدر نمی شودچشم همیشه ابریتان یک دلیل داشتهر ماتمی که ماتم مادر نمی شودمرهم به زخمهای دل پر شراره اتجز خاک چادر و پر معجر نمی شودیک عمر خون دل بخورد هم کسی دگروالله از تو پاره جگر تر نمی شودیک طشت لخته های جگر پاره های دلاز این که حال و روز تو بهتر نمی شودیک چیز خواستی تو از این قوم پر فریبگفتند نه ....کنار پیمبر نمی شودگل کرد بر جنازة تو زخم سرخ تیرهرگز گلی شبیه تو پرپر نمی شودپر شد مدینه از تب داغ غمت ولیبا کربلا و کوفه برابر نمی شود....زینب کنار نیزه کشید آه سرد و گفت:سالار من که یک تن بی سر نمی شوددیگر تمام قامت زینب خمیده بود از بسکه روی نیزه سر لاله دیده بودیوسف رحیمی

سه شنبه 06 خرداد 1393 - 23:10
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش

تمامي حقوق محفوظ است . طراح قالبــــ : روزیکســــ